در خط بين تالش و تَوَهم


در خط بين تالش و تَوَهم

در پُست قبلي ـ يكي دوهفته ي قبل نوشتيم ،‌ شخصي به نام «مركزمدنيت تالش» به اين سويي ها معرفي شد كه حتا اين بنده ي خدا يك اتاق براي «مدنيت» اش نداشت ، تا بخواهد تحت عنوان NGO ، به اصطلاح با تالشان دادو ستد فكري و فرهنگي و ... بكند. جالب اينكه در كنارهمه ي اين ها ،‌ فعاليت سياسي اش كه همان «نامه به رئيس جمهور»محترم سابق كشورمان باشد را بدون اتاق كار ،‌ دنبال نموده تا وجهه ي اجتماعي اش را به رُخ تالشان دو سو بكشاند. متأسفانه آن «نامه» يي كه در بروشورهاي قبلي به ويترين تبليغ گذاشته شده بود ، حتا نتوانسته بود به دفاع از آن بر خيزد .

شخصي كه ديروز نامه يي نوشته و امروز در حضور جوانان تالش كتمان اش مي كند ، اگر در برابر سياستمداران خبره قرار بگيرد از تالش چه خواهد گفت ؟! درد نيست؟آيا مي تواند به دفاع از آرمان هايش بر خيزد؟حال بماند محل نگارش آن «نامه» در پارك بود يا ... ، ببينيد سرنوشت واژه يي كه همان «مركزمدنيت تالش »باشد به كجاها كشيده شده است ؟

قابل باور نيست و خودمان هم در تحليل از آنچه كه قبلن بروز داده شده بود ، دل مان گرفت و سخت آزُرده خاطر از اينكه ـ شايد اين حق مسئولين هم باشد و به عينه هم مي بينند اين واژه چگونه دست آويز جواناني كه به راحتي مي توان آنها را به هر سمت و سويي سوق داد ،‌ قرار گرفته است . دولت مردان باكو نيز با همين شيوه ،‌ اين اشخاص را با يك مجوز بدون سوبسيد كه حتا مجوز گيرندگان توان اخذ بودجه يك NGO را از آنها ندارند ،‌ در بين خودشان استحاله نمودند كه مشابه اش در خود كشورمان ،‌ به اين نتيجه رسيده اند كه با همين واژه مي توان با دست جوانان ، تالش را به حاشيه كشاند و اين آرزوي ديرينه ديگر اقوامي است كه همسايه ديوار به ديوار تالش اند ، ‌بي آنكه در اين خصوص دچار زحمت شوند به خواسته قلبي شان مي رسند. يك صفحه را ورق مي زنند ،‌خوش كيف تر از صفحه ي قبل نه اينكه لبخند فاتحانه به لبانشان مي نشيند ، بلكه به آينده حاشيه نشيني تالش نيز خوش بين تر مي شوند.

براي مان خيلي زجر آور است . خصوصن اينكه واژه يي را نيز به همين نام مجوز داده اند و در اختيار جوانان قرار گرفته و از پشت ،‌ چه سياستي نهفته كه آگاهان به درستي مي دانند. اما چون زمان قضاوتگر خوبي ست ، بايد در اين رابطه صبور باشيم و همه چيز را به فرداهاي نيامده بسپاريم . چون جوانان تالش شهرت موقت را بر اصالت دائمي ترجيح مي دهند ،‌ مي بايست چند نمونه از اين مصاحبه ها در اختيار افكار عمومي قرار بگيرد ، آنگاه اگر رابينوي جديدي جهت تحقيق به تالش مراجعت نمود و كنكاش خود را بر اساس همين شيرين كاري ها ي ثبت شده استوار،‌ كه قبلن ذوالفقار احمدزاده كه شده بود ميزرا بنويس محمد رسول امين زاده و همين سوژه ها به نوعي در كتاب جهانگردان نمود عيني پيدا مي كند. چه بسا مسئولين را بيشتر آگاه ـ كه ببينيد اين واژه است و اين هم سند واين هم خدمات شان؟!

البته عده يي در وارونه جلوه دادن اصل آن حقيقتي هستند كه شايد با چند جلد كتاب بتوان آنرا روتوش زد ،‌ آن نيزخود به خود تاريخ مصرف خواهد داشت كه مشروح آن در حال حاضر نياز موقعيت زماني فعلي نيست.

ماهم نمي خواهيم اندك صداي تشت برزمين افتاده شان را با واژه «حوزه»،‌«تلخ» نماييم. و به خوبي مي دانيم اين عملكردشان سرنوشت اش همان خواهد بود كه روزي ذوالفقار احمد زاده خدا را بنده نبود و در سرانه انتشاركتاب در مقياس سبقه ي تاريخي جايگاهي ندارد ، تا امروز بتوان بر روي آن مانور داد؟وزمانه با همان نوشتار ديروزش كه هم دست با مساواتي ها بود او را به مسلخ تاريخ فرستاد و آينده گان را هشيارتر از ديروز كه تكيه كردن به هرهِرَمي تاوان خواهد داشت و امروزهم جمهوري آذربايجان مجوز NGO مي دهد و اينگونه آنها را رونماي تاريخ مي سازد و در اينسو نيز حتا تاريخ انقضاي شان به يك ماه هم نمي رسد.ومي بينيم كه در يك صفحه دو تن از سران متواري تالشان ،‌ متضاد از هم اظهار نظر مي نمايند و مورد تمسخر تالشان دو سوي مرز قرار خواهند گرفت.    

بگذريم. از مركب نگوييم كمي هم از شيريني اين واژه در قالب هاي ديگر كه هستند اشخاصي ـ حتا تالش هم نيستند ،‌اما در واكاوي از فرهنگ اصيل و آداب و رسوم اقوام خصوصن تالش با سوژه هاي بكري كه تاكنون بر روي آن كارنشده بود ـ‌ نمونه بارز آن مستندي از «نگاه ديگر» در شبكه يك سيماي جمهوري اسلامي ايران ساعت 30/19 روز سه شنبه 22مرداد92پخش گرديدو كام مان را با آنچه كه مركب از كنارش گذشته بوديم شيرين نمود. مستند ساز معاصري چون محبوبه هنرجويان كه خود هم كارگردان بود و هم توليد كننده ي اين برنامه ، بخشي از فرهنگ قوم تالش را به تصوير مي كشد و آنهم در شبكه ي ملي و در پر بيننده ترين ساعت كاري ـ كه حقيقتن جاي تحسين دارد و قابل ستايش است .

دراين مستند دخترخانم تالشي كه خود راوي اين ماجرا بود و كارگردان با بهره گرفتن از ايشان حكايت زندگي پدر و مادرش ـ آنهم باچه شگرد بازيگوشانه و تُن صداي فوق العاده گيرايش به مخاطب عرضه نمود كه محل مورد نظر روستاي چوبر گيلان بود و به چه زيبايي محيط خود را با مشقت هاي پيراموني ـ البته با نگاهي نافذ و شادكامانه بيننده را به حيرت وا مي داشت . كه اگر در طول سال بتوان چند مورد از اين برنامه ها را در رسانه هاي ملي پخش نمود ـ آيا باز مسئولين تراز اول واژه ي تالش را در ذهن شان فراموش خواهند كرد؟

 در پايان اين برنامه مجري مذكور با دعوت از دو كارشناس از جمله دكتر علي اصغر محكي و مهدي منيري به تحليل و آسيب شناسي از موضوعاتي پرداختند كه اقوام ايراني با آن دست به گريبانند. بي آنكه شاخ و بالي به آن داده شود يا دست آويز كشوري گردد و يا مورد سوءاستفاده سياسي بازي قرار گرفته باشد . آيا در قالب مستند واقعن نمي توان تالش را در معرض ديد عموم قرار داد ؟!

 


آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: